بر من ديه اش واجب و كسيكه ديه
اش بر من واجب شد ،پس خودم خون بهاي او ميشوم
حديث قدسي
______________________________________
ادامه مطلب
[ دو شنبه 21 / 5 / 1391برچسب:حدیث قدسی,
] [ 13:19 ] [ الی... ][
فـقـط یــک روز در خـــیـابـــان !
لبخـــند بـــزن ....
شـــایــد کـســی در انـــتـظار معجـــــزه ای ،
از جـــانـب خــــداونــــد بــــاشــد ... !!!
________________________________________________
آره دیگه اینجوریاست...ولی ما ادما همش ساز مخالفیم
وقتی کسی حتی به یه لبخندمون واسه بهتر شدن نیاز داره بدتر حرصش میدیم
این خیلی بده ها
فاجعه اس
این الان عمق فاجعس
یه عمره یادمون رفته ، زمین دار مکافاته
فراموشم شده گاهی ، که این پایین چه هاکردم!
که روزی باید از اینجا ، بازم پیش تو برگردم!
خدایا وقت برگشتن ، یه کم با من مدارا کن
شنیدم گرمه آغوشت ، اگه میشه منم جا کن ...
_________________________________
ادامه مطلب
و
فراموش کردند
که
مقصد "خدا" بود نه بهشت...
__________________________________________________________
مقصد شماها کجاست؟؟؟ما خیلی عقبیم...حتی نمیدونیم از خدا خودشو میخوایم یا بهشت رو....

[ سه شنبه 15 / 5 / 1391برچسب:خدا یا شیطان,مشتاق بازگشت,انتخاب,
] [ 21:26 ] [ الی... ][
و مـــن . . .
هنــــوز و تا هميشــه
به همين يک آيــه دلخــوشــــم
" بندگانم را آگاه کن که من بخشنده ي مهــــربانم ! "
أَوَلَمْ يرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ(يس/77)
آيا انسان نميداند که ما او را از نطفهاي بيارزش آفريديم؟! و او (چنان
صاحب قدرت و شعور و نطق شد که) به مخاصمه آشکار با ما برخاست!
[ یک شنبه 13 / 5 / 1391برچسب:آیه,نطف ای بی ارزش,صاحب قدرت,مخاصمه,
] [ 13:11 ] [ الی... ][
[ جمعه 11 / 5 / 1391برچسب:زندگی,آسونتر,توانایی مقابله,,
] [ 17:34 ] [ الی... ][
[ شنبه 11 / 5 / 1391برچسب:توبه,در حال گناه,نگاه,توبه ی سحر,,
] [ 22:1 ] [ الی... ][
[ شنبه 10 / 5 / 1391برچسب:نگاه,نگاه به بالا,,
] [ 21:58 ] [ الی... ][
سلام...
به وبلاگ من خوش اومدیناین وبلاگ یه جورایی حرف دلم به خداست
نه فقط خدا ولی خب بیشتر حرفای دلم با خداست
امیدوارم از لحظاتی که تو وبم میگذرونید راضی و خوشحال باشین
خدایا ...
گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک ،
این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک ...
این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور...!
شاگرد: استاد، چکار کنم که خواب امام زمان رو ببينم؟
پیر مغان : شب يک غذاي شور بخور.آب نخور و بخواب.
شاگرد دستور پیر رو اجرا کرد و برگشت.
شاگرد: استاد دائم خواب آب ميديدم! خواب ديدم بر لب چاهي دارم آب مينوشم.کنار لوله آبي در حال خوردن آب هستم! در ساحل رودخانه اي مشغول...گفت اينا رو خواب ديدم!
پیر مغان فرمود: تشنه آب بودي خواب آب ديدي؛ تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببيني!


[ یک شنبه 6 / 5 / 1391برچسب:امیدواری,امیدواری به خدا,,
] [ 11:40 ] [ الی... ][
- امسال روزه می گیری؟
+ اگه خدا بخواد...
- منم می گیرم، ولی کدوم پزشک این همه سختی رو واسه بدن تایید میکنه؟
+ همون که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ، برایت معجزه می کنه...

قرآن
لبــــِ طاقچه هایمان؛
خاکـــــ میخورد
و ما ...
لبِ پرتگاه ها ؛
تابــــــ میخوریم !!
ماه رمضون مبارک
دوستای گلم حالا یه داریم به مهمونی خدا میریم بیاین با دست پر بریم
دیگه دروغ نگیم
غیبت نکنیم
مهربون باشیم
و یه عالمه کارای خوبه دیگه
یه نذری داشتم حالا برآورده شده قربون بزرگیش برم
حالا میخوام نذرمو ادا کنمقرار شده تو ماه رمضون کل قرآن روختم کنم
حالا یه چیزی به ذهنم
رسید که تو این ثواب دوستامم شریک کنمهرکسی مایله روزانه یه ختم کامل قرآن رو دسته
جمعی انجام بدیم بسم اللهیه پیام شخصی بهم بده
29 نفر میخوام
خدایا .....
تورا غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم .!
تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم ..!
تورا وفادار دیدم وهر جا که رفتم ..بازگشتم ...!
تو را گرم دیدم و سردترین لحظه ها به سراغت آمدم..!
تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی ...؟؟!!!
خدای من "بهشتی " دارد،
نزدیک ، زیبا ، بزرگ .
و به گمانم "دوزخی " دارد ،
کوچک، بعید ،
و در پی دلیلی ست که ببخشد ما را
گاهی به بهانه یک دعا ،
حتی در حق دیگری
امروز دلم واسه خدا خیلی تنگ شده بود....
چه بی معرفتم هروقت دل خودم تنگ شه بهش سر میزنم..خب خدا هم دل داره دیگه اونم حق داره دلش واسه بندش تنگ شه...
ما وقتی یه چیز کوچیک درست میکنیم خیلی دوسش داریم و دلمون نمیخواد کثیف شه،یا ازمون دور شه...چرا به خدا این حق رو نمیدیم...خدا که ما به این بزرگی رو با اینهمه رمز و راز خلق کرده یعنی حق نداره دلش بخواد بندش همیشه پاک باشه همیشه پیشش باشه؟؟
چرا انقدر بی معرفتیم؟؟؟
میدونی چرا گاهی دلمون از خودمونم میگیره؟؟؟آخه خدا رو گم کردیم تو خودمون...
همش چسبیدیم به این دنیای کوفتی...دلم واس خدام یه ذره شده...میدونم پیشمه میدونم بهم خیلی نزدیکه اما مشکل من اینجاست که خودم گمش کردم...
گمش نکردما نمیدونم چطور حسمو بگم...
دوست بیاد بگه ناراحتی؟؟؟دلت واسم تنگ شده...بیا بغلم...
با اینکه جلو عظمتش کوچیکم...اما مث یه بچه کوچیک که محتاج بغل کردنه ...الان محتاج اینم که بغلم کنه!!!
خدایا با قبول همه بزرگیت،با درک همه کوچیکیم...
"عاشقتم"
.....دست نوشته های الی....
هنوزبه دیدار خدا می روند...خدایی که دریک مکعب سنگی خود را حبس کرده!!
خدا همین جاست ، نیازی به سفر نیست !
خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند ،
خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد می کتد ،
خدا دراتومبیل پسری است که مادر پیرش را هرهفته برای درمان به بیمارستان می برد،
خدا درجمله ی " عجب شانسی آوردم " است !!
خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو !!
خدا کنار کودکی است که می خواهد از فروشگاه شکلات بدزد !!
خدا کنار ساعت کوک شده ی توست ، که می گذارد 5 دقیقه بیشتر بخوابی !!
ازانسانهای این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند ویک عکس با روبان مشکی،
ازتولدت تا آن روبان مشکی ، چقدر خدا را دیدی ؟!
خدا را 7 بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی ؟
خدا همین جاست ، نه در عربستان !
خدا زبان مادری تو را می فهمد ، نه عربی !
خدایا دوستت دارم !
ـــــــــــــــــــــــــــ
دلخوش از آنیم که حج میرویم
غافــل از آنیم که کـــج میرویم
کعـبه به دیـــدار خـــدا میرویم
او که همینجاست کجا میرویم