امروز دلم واسه خدا خیلی تنگ شده بود....
چه بی معرفتم هروقت دل خودم تنگ شه بهش سر میزنم..خب خدا هم دل داره دیگه اونم حق داره دلش واسه بندش تنگ شه...
ما وقتی یه چیز کوچیک درست میکنیم خیلی دوسش داریم و دلمون نمیخواد کثیف شه،یا ازمون دور شه...چرا به خدا این حق رو نمیدیم...خدا که ما به این بزرگی رو با اینهمه رمز و راز خلق کرده یعنی حق نداره دلش بخواد بندش همیشه پاک باشه همیشه پیشش باشه؟؟
چرا انقدر بی معرفتیم؟؟؟
میدونی چرا گاهی دلمون از خودمونم میگیره؟؟؟آخه خدا رو گم کردیم تو خودمون...
همش چسبیدیم به این دنیای کوفتی...دلم واس خدام یه ذره شده...میدونم پیشمه میدونم بهم خیلی نزدیکه اما مشکل من اینجاست که خودم گمش کردم...
گمش نکردما نمیدونم چطور حسمو بگم...
دوست بیاد بگه ناراحتی؟؟؟دلت واسم تنگ شده...بیا بغلم...
با اینکه جلو عظمتش کوچیکم...اما مث یه بچه کوچیک که محتاج بغل کردنه ...الان محتاج اینم که بغلم کنه!!!
خدایا با قبول همه بزرگیت،با درک همه کوچیکیم...
"عاشقتم"
.....دست نوشته های الی....
نظرات شما عزیزان: