خب آماده میشم واس نوشتن
______________________________________________________________
داستان از اون جایی شروع شد که تو یه مهمونی بزرگ بودیم که من تقریبا هیچکس رو نمیشناختم جز میزبان
منم دیدم همه دخترا پاشدن دارن کمک میکنن گفتم خودی نشون بدم
پاشدم گفتم بدین من چاییا رو پخش کنم که کسی که چاییا رو میریخت گفت برو تو اون اتاقی که پسر دخترا اونجا هستن اونموقع تک و توک دختراونجا بود
رفتم تو اتاق همینجوری به همه چایی دادم بعد دیدم دارن باهم بحث میکنن...منم که ماشالله کنجکاو
گوش تیز کردم ببینم چی میگن که دیدم دارن باهم کل کل میکنن این یکی پیامک ضد دختر میخونه اونیکی بر عکس و میخندن و عصبی میشن
منم که خبر دارین عاشق اینجور بحثامدوستان مستحظرن
نشستم پای بحث
یه کم کل کل کردم نمیدونم چرا من تو هر جمعی کل کل میکنم تهش دعوا میشه
دعوا شد منم دیدم اشتباه از من بود همش این لج بازیای مسخرم سرمو به باد میده
شازده خیلی عصبی بود منم راستش فقط دلم میخواست با اون کل کل کنم نمیدونم چرامیگفت تو من از حرصش شده میگفتم شما
چم شده بود الله اعلم...
ازش خوشم میومد از اینکه کل کل میکرد باهام و اونم کم نمیاورد از جدیش خوشم میومداز اینکه با وجود عصبانیتش سعی میکرد خونسر باشه
ولی انقد عصبیش کرده بودم که دیگه جوابمم نمیداد با سینی چایی اومدم بیرون و داشتم فکر میکردم چقد اشتباه کردم اونطوری حرف زدم خیلی بد و لجبازانه حرف زدم
یه چند دقیقه بعد رفتم در اتاقو زدم و گفتم ببخشید میشه چند لحظه بیاین بیرون
شانس آوردم ضایم نکرد اومد بیرون گفت بفرمایید امرتون
گفتم ببخشید میدونم اشتباه کردم خیلی بد حرف زدم همه حرفامم درست نبود یه بار دیگه اشتباهمو تکرار کردم واقعا شرمنده
گفت نه متوجه شدم ناراحت شدین خودتونو اذیت نکنین ولی ازا ین به بعد رو حرفایی که میزنین دقت کنین
همون موقع ازش خوشم اومد از اینکه مغرور نبود
این داستان ادامه دارد...
نظرات شما عزیزان:
فقط یه سوال:شما با یه بحث خاطرخواهِ شازده شدین؟؟؟

.gif)
ایول ایول بریم پست بعدی رو بخونیم
.gif)

.gif)
من انقدر هیجان انگیز شده بودم نظر نداده بودم :|
شروع خوبی بود
.gif)

.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
کوتاه بود
.gif)
ایول ایول
اسمشو بنویس جای شازده
.gif)
.gif)
.gif)
عالی بود آبجی
خیلی توپ بود ادامه بده
.gif)
[ چهار شنبه 23 / 5 / 1391برچسب:شازده,
] [ 22:50 ] [ الی... ][